« خاطره دکتر علی اکبر ترابی استاد جامعه شناسی دانشگاه تبریز
از دکتر عطاری رییس دانشکده پزشکی »
.......................................................................................................
کلاسهای درس جامعه شناسی دکتر ترابی (حلاج اوغلو) در دانشکده
ادبیات فوق العاده بودو اگر دیر می جنبیدی صندلی خالی در کلاس پیدا
نمیکردی ، درسهای اجباری را 40 ، 50 نفر انتخاب واحد میکردند ولی 4
،5 نفر بیشتر در کلاس حضور نمیافتند ولی درس ایشان را که اختیاری بود
برنداشته بودیم ولی همیشه در کلاس حضور داشتیم.
دکتر ترابی فرق انسانهای علمی و انسانهای عامی را درس میداد و خصوصیات
انسانهای عامی را بیان میکرد که یکی از آنها دخالت و اظهار نظر افراد عامی
در همه امور و مخصوصا در مسائلی است که هیچگونه اطلاع و سابقه
و تجربه ای در آنها ندارند.
فرد عامی در امور ترافیک ، در مسائل و مشکلات اقتصادی ، در روابط
سیاسی کشورهای جهان ، در مسائل علمی تخصصی ، در وضعیت
گسلها و زلزله و خلاصه در هر چیز دیگر اظهار نظر و فضل میکند وتحلیل
ارائه میدهد و برای حلّ همه مشکلات هم راه حلّ در چنته دارد !
دکتر ترابی عزیز در اینمورد از جناب دکتر عطّاری رییس دانشکده پزشکی
واز طبیبان مشهور تبریز (خدا رحمتش کند) نقل میکرد که پیرزنی را برای
معالجه به مطب آورده بودند که تنگی نفس شدیدی داشت و سینه اش با
هر نفس به سختی بالا و پایین میامد و خس خس میکرد ، روی تخت مطب
دراز کشید بلوزش را بالا زدم تا گوشی را روی ریه هایش بگذارم که در همان
حین سرفه ای کردم ، پیرزن همانطور که در حال معاینه اش بودم گفت آقای
دکتر وضع سینه ات اصلا خوب نیست بهتر است چهار تخمه ( چار توخوم _
مخلوطی از دانه های 4 میوه مختلف مخصوصا « به » ) تهیه کرده در آب
ولرم خیس کنی و هر صبح قبل از صبحانه یک قاشق سر بکشی !...
دکتر عطاری میگه ماندم چی بگم بخندم گریه کنم تو سر خودم بزنم...
حالا حکایت ماست :
دوستان خوبی داریم فارغ التحصیلند ، تحصیلات آکادمیک دارند ،پزشکند
مهندسند ، ادیبند ، شغلهای پردرآمد و مهّم دارند ولی متاسفانه
بعضی هاشان عامی اند. فکر میکنند چون در رشته خودشان متخصص
خوبی هستند پس در هر زمینه ای میتوانند نظر و تحلیل درست ارائه
کنند تا اینجا البته اشکال چندانی ندارد مساله وقتی مشکل آفرین میشود
که اصرار و اجبار دارند باید تحلیل و راه حل های آنها بپذیری !!
آی از دست عوام وای از دست عوام...........................................
- ۹۳/۰۸/۰۲
- حمیدرضا مظفری