نمیدانم دوستان فیلم «عروسی خوبان » مخملباف را دیده اند یا نه ،
من زمانی از فیلمهای مخملباف خیلی خوشم میامد و اکثر فیلمهاشو می دیدم
از همین عروسی خوبان که در سینما آسیای تبریز اکران شد تا شبهای زاینده رود
که اجازه اکران نگرفت و سی دی اونو گیر آوردم و تماشایش کردم . غرض اشاره به
سکانس آخر فیلم عروسی خوبان است که رزمنده از جبهه برگشته که نمیتواند
خودشرا با ظواهر غربی جامعه موجود تطبیق دهد در اواخر فیلم بعد از پشت سر گذاشتنجریانات بسیار خبرنگار میشود و سعی میکند با تهیه عکس و گزارش از مشکلات موجودراه بر حلّ آنها بگشاید، از فقر ، اختلاف طبقاتی ، انحرافات اخلاقی ، رشوه ،پارتی بازیفساد ، کارتون خوابی و... عکس تهیه میکند، حلقه فیلم را که میخواهد تحویل روزنامهبدهد متوجه میشود که یک فیلم در دوربینش مانده است
، ازیک گل سرخ زیبایی در ورودی دفتر روزنامه عکس میگیرد و حلقه کامل را در اختیار روزنامه قرار میدهد تا چاپ شود.....شب میخوابد و صبح با ذوق و شوق نسخه جدید روزنامه را تهیه میکند و میبیند که از همه آن عکسها فقط همان عکس گل چاپ شده است و.....
حالا حکایت من است ، ده ها عکس و مطلب میشد در این پست نوشت یا گذاشت
از برخی پست های دوستان انتقاد کرد ، برخی مطالب نوشته شده دوستان را با مثالهای دیگرتکمیل نمود .برای برخی دیدگاهها زاویه دید دیگر پیشنهاد کرد..مطلب و مساله ومشکل که نیازمند بیان و بررسی باشد مثل باران در حال بارش است امّا .....
مثل سکانس آخر فیلم «عروسی خوبان » به عکس خیابان تربیت تبریز در شب 27 ماه مهربعد از بارش شدید باران قناعت شد(!) انشاءاله دوستان میبخشند
- ۹۳/۰۷/۲۹