جولفالی

  • ۰
  • ۰
هفت هشت ساله که بودم در خونه ما مثل اکثر خانه های
دیگر حمام نبود و ما هم مثل بقیه مردم به حمام عمومی
میرفتیم و این حمام رفتن هم داستانی دارد که جایش اینجا
نیست...
اولین بار که من به تنهایی به حمام عمومی رفتم در سن ده سالگی
به همراه پسر خاله هم سنّم بود . مادر بزرگم ما دو تا را به گرمابه ای
در محله غیاث تبریز برد و ما را به صاحب حمام سپرد. اینکه ما دو تا
چطوری ناشیانه سر و بدنمان را شستیم و چطوری آب کشیدیم
بماند و لی در همین فرصت شستشو یاد گرفتیم که مرحله آخر کار در
حمام ،رفتن به داخل نمره خصوصی و در خواست لنگ (فیته - بعضی ها
قتیفه میگفتند) است . دلاک لنگ را آورده و از بیرون روی در نمره مینداخت
و مشتری ها هم همان را برداشته دور کمر بسته و از حمام خارج میشدند.
اما برای ما دو کوچولو این مرحله بسیار طولانی شد اوّل به خاطر اینکه
صدای قتیفه ، قتیفه ما را دلاک خیلی دیر شنید ، ثانیا قتیفه را قدّمان 
نمیرسید برداریم ، ثالثا ما دونفر بودیم و لنگ یکی بود...........
  • ۹۳/۰۷/۱۴
  • حمیدرضا مظفری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی